درکنـــــــــــج دلــم عشق کســی خانــــه ندارد کـــس جـای در ایــن خــانهء ویــــرانه نــــدارد دل را بکــــــــف هــر کــه نهـــــم باز پس آورد کـس تاب نگهــــــــــداری دیـــــوانه نـــــدارد در بـزم جهـــان جــز دل حســـرت کـش ما نیـست آن شمــــع که میســــوزد و پــروانـــه نـــــدارد گفتــــم مــه مــن از چــه تـو در دام نیفتـــــــی گفتــــــا چـــه کنــم دام شمـا دانـــــه نـــــدارد ای آه مکـــش زحمـــــت بیهــوده چه تاثیــــــــر راهــــــی به حــــریم دل جـــانانـــــه نـــــدارد در انجمــــــن عقـــــل فــــروشــان ننهــم پــای دیــــوانــه ســر صحبــــت فــرزانــــه نـــــدارد از شــــاه و گــدا هــر کـه در ایــن میـکده ره یافـت جــز خون دل خـــویــش به پیمـــــــانـه نـــــدارد تا چنـــــد کنـــی قصـــه ی اسکنــــــــدر و دارا ده روزه عمـــــــــر این همـه افســانـــه نــــــدارد من نمی دانم که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد چشمها را باید شست جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست واژه باید خود باد واژه باید خود باران باشد چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جست زندگی رسم خویشاوندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرسشی دارد اندازه ی عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زندگی مجذور آیینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست
زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست دکترعلی شریعتی خدایامیدانم هیچوقت کارهایی رانکردم که توخواستی!!خدایامیدانم دلت راسخت شکستم!!خدایامیدانم چقدربنده ی نافرمانی بودم!!خدایامیدانم دگر صدایم رانمی شنوی!!خدایامیدانم فراموشم کرده ای!!میدانم مدت هاست دستانم رارهاکردی!!اما خدا من بنده ام من انسانم نامم راازریشه ی نسیان گرفتی خدایامن فراموشکارم خدایاانسان جایزالخطاست خدایاباورکن دست خودم نیست که گناه نکنم خدایاباورکن عاشقت هستم ولی...خدایا می بخشیم؟؟؟ نویسنده :خودم خدایاتوبه چی این مخلوقاتت دلخوش کردی که رهایشان نمیکنی به حال خودشان؟؟؟چه چیز در ادم های بی عاطفه ات دیدی که هنوزهستی؟؟؟ حرفهای ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی ! پیش از آن که با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود ای ... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود ! قیصر امین پور نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ ! چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند . . خدایا میوه ی ممنوعه ی این زمین خاکی روی کدام درخت در انتظار دندان های حریص من است؟ هوس کرده ام از زمین اخراجم کنی! این روزهاهواسردنیست!!! بی احساسی انسانهازیادشده ولی ماگردن هوا می اندازیم!!! وقتی محبت باشد دراین روزهای سردهم میتوانی گرمای خورشیدراحس کنی!!! نویسنده:خودم |
About![]()
هرشب که ازهیاهوی زندگی رهایی می یابم ودلم اندکی ارامش می خواهدکه بدانم هنوزنمرده ام ومانندرباتی کارهای روزقبل رابارهاوبارهاتکرارنمیکنم به نوشتن پناه می اورم که بدانم هنوزنفس میکشم!! نویسنده:خودم
Archivesفروردين 1392اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 AuthorsLinks
تیزهوشان دخترانه
ساعت مچی |